کافکا در چشمهای ماهی نگاه کرد و گفت حالا حداقل میتوانم با آرامش به تو نگاه کنم. من دیگر تو را نمیخورم.»
تقریبا همه ما با جریان گیاهخواری کافکا آشنا هستیم؛ در حکایتی از دوست و زندگینامهنویس او، «ماکس برود»، کافکا با افتخار رژیم غذایی جدید خود را با یک ماهی در آکواریوم برلین مطرح کرده بود: «حالا حداقل میتوانم با آرامش به تو نگاه کنم. من دیگر تو را نمیخورم.» اما اگر فکر میکنید کافکا به دلایل اخلاقی از خوردن گوشت اجتناب کرده است، دوباره فکر کنید. همهاش یک مد بوده! درست مثل ما وقتی هر ژانویه در مجلات و سایتها به ما گفته میشود که زمان «پالئو؛ غارنشینی (رژیم غذایی غارنشینی)» فرا رسیده یا وقت رژیم غذایی ساحل جنوبی است. این یک مد آشپزخانهای است که برای قرن ها وجود داشته – و فرانتس کافکا از گرفتاران اولیه آن بود.
برود در ادامه میگوید: «نگرش فرانتس به سمت «روشهای سلامت طبیعی» یکی از علاقهمندیهای شدید او بود، و گیاهخواری تنها گرایشی نبود که کافکا را تحت تأثیر قرار داده. او همچنین طرفدار «فلچریسم ؛ تکنیک غذایی هوراس فلچر» بود، یک دیوانه بازی انگلیسی که از قرن بیستم و با قانون جویدن هر یک لقمه غذا 32 بار قبل از بلعیدن شروع شد. من حتی سالها بعد در قسمتی از مجموعه “Sex and city 100” همین رژیم را دیدم و فهمیدم که برخی رژیمهای غذایی واقعاً هرگز از بین نمیروند.
اما کافکا از خوراکیهای محبوبش لذت میبرد، مخصوصا توتفرنگی و گیلاس، حتی قبل از خوردن آنها را بو میکرد. معشوقه کافکا، دورا دیامانت،گفته: «او چقدر از خوردن موز لذت میبرد!». و برود: «اگر چه او یک طرفدار منع مشروبات الکلی و گیاهخوار بود، اما می دانست که چگونه آبجو، شراب و گوشت لذت ببرد.» کافکای فوق العاده حتی «گاهی نوشیدنیها را بو میکشید و عطر آن ها را میستود.»
کافکا و دیامانت آرزو داشتند با هم به اسرائیل سفر کنند و یک رستوران باز کنند. دیامانت در آشپزخانه، کافکا در پیشخوان. آنها هرگز در نامه های خود مشخص نکردند که چه نوع رستورانی ممکن است باشد. اما حداقل من برای استیک به آنجا نخواهم رفت!
پس از جنگ جهانی اول، کافکا در فکر کشت سیب زمینی بودپدربزرگش یک قصاب بوده است، اما مشخصاً کافکا قرار نبود این مسیر را طی کند. او در نهایت به تولید کتاب مشغول شد اما آثارش هم با روش آشپزی زادگاهش، پراگ آمیخته شدهاند.
سوپ در سراسر داستانها و خاطرات کافکا حضور دارد: سوپ نخود، گولاش (خوراکی از گوشت گاو یا گوساله و پیاز و سبزی)، حتی سوپ میوه. چشمگیرترین تصویر از خاطرات کافکا میآید، جایی که ماکس برود روی زمین نشسته و «در حال خوردن سوپ سیبزمینی غلیظی است که سیبزمینیها مانند توپهای بزرگ در آن چشمک میزنند».
حالا پختن این خوراکی ویژه را به کافکا بسپارید تا چیزی به همین اندازه گرم و شفابخش درست کند؛
مواد لازم برای پختن سوپ سیب زمینی کافکایی:
2 سر سیر، لایه های بیرونی پوست کنده شده
2 قاشق سوپخوری کره (یا روغن زیتون، برای کسی که گیاهخوار است)
1 عدد پیاز زرد کوچک خرد شده
1 قاشق سوپخوری آرد
2 فنجان قارچ (من از قارچ با کلاهک سفید استفاده کردم، اما قارچ دکمه ای هم خوب است)
6 فنجان عصاره سبزیجات
3 تا 4 هویج، خرد شده
2 عدد تره فرنگی (قسمتهای سفید و سبز روشن)، خرد شده
یک و نیم فنجان سیب زمینیهای کوچک
1 قاشق سوپخوری دانه زیره سیاه
نصف قاشق چایخوری پونه کوهی خشک
نصف قاشق چایخوری نمک
فلفل تازه آسیاب شده
مراحل پخت:
- فر را از قبل تا دمای 350 درجه فارنهایت گرم کنید. قسمت بالای سر هر سیر را برش بزنید و روغن بپاشید. هر دو سر را در فویل بپیچید و 45 دقیقه بپزد. اجازه دهید خنک شود، سپس له کنید یا حبه های برشته شده را در ظرفی کوچک بریزید و کنار بگذارید.
- کره را در یک قابلمه بزرگ روی حرارت متوسط گرم کنید. پیاز را اضافه کنید و 2 دقیقه تفت دهید، سپس آرد را اضافه کنید و هم بزنید تا کمی قهوه ای شود، 2 دقیقه دیگر. قارچ ها را اضافه کنید و تفت دهید تا نرم شوند.
- عصاره، هویج، تره فرنگی، سیب زمینی، زیره سیاه، پونه کوهی و نمک را اضافه کنید. رُب سیر کبابی شده را اضافه کنید. هم بزنید، سپس به جوش بیاورید. حرارت را کم کنید و 30 دقیقه یا تا زمانی که سیب زمینی ها نرم شوند بجوشانید. برای طعم دادن، با اضافه کردن نمک و فلفل آن را مزه دار کنید.
سوپ سیب زمینی کافکا آماده است، نوش جان!