آنی ارناکس نوبلیست جدید ادبی
آدام گارپیک
خبر مربوط به جایزه نوبل جدیدی درزمینه ادبیات اغلب خوانندگان دوستدار هنر را به دو گروه تقسیم میکند: آنهایی که هرگز درباره آثار آنی ارناکس نشنیدهاند و آنهایی که تا حدودی با او آشنا هستند. البته بارها شده این جایزه نصیب چهرههای مشهور مانند باب دیلن و کازو ایشی گورو شود، هرچند این هنرمندان استثنا هستند. اما گهگاه آن نویسنده برنده جایگاه محلی خود را ارتفا می دهد تا به شخصیت جهانی بدل شود: ویسلاوا شیمبورسکا برنده جایزه نوبل در 1996 از این دسته نویسندگان بود که با ترویج شیوه لهستانی نه تنها صرفا برای ستایش بلکه جایگاه و شان مستحکم و نه تنها به عنوان شخصیت شعری تاثیر گذار در ادبیات انگلیسی بلکه فردی محبوب منشا داستان های ازدواج و عروسی بی شماری است. آنی ارناکس برنده فرانسوی اخیر جایزه نوبل، بدون در مسیری برای تبدیل شدن به نویسنده ای جاودان قرار دارد. البته برای آنهایی که به خاطر علاقه زیاد نسبت به اثر او آن را می خوانند. به طور مشخص آنی ارناکس نسبت به سایر نویسندگان برجسته معاصر فرانسوی که به عنوان وظیفه و تعهد تا میل و خواسته تحسین می شوند بالاتر است. بنابراین هرچند سلمان رشدی به درستی شایسته کسب جایزه نوبل امسال بود کتاب ارناکس-که من ابتدا در پاریس در اواسط دهه نود به آن واکنش نشان دادم- یکی از بهترین آزمون های مربوط به لیاقت و تاثربرانگیزی را برده است. یعنی با یک بار خواندن به راحتی فراموش نشده باشد و کسب چیزی مهم در عهد کتاب مذکور نه تنها با توجه به نگرانی های آشکار و پنهان سیاسی. وقتی با سبک نگارش فرانسوی آنی ارناکس مواجه شدم به نظرم رسید که او دقیقا مثل نگارگر شهری است. آنی ارناکس قادر به تمرکز روی مناظر ساده مجزا یعنی درمترو – در فروشگاههای معروف – در قطارهای درون شهری که حاوی جزئی تاثیرگذار در مورد تجربه واقعی و فارغ از انتزاعات و ظاهرسازی های متداول تر رمان فرانسه بود و درواقع او از خانواده طبقه کارگری در نرماندی بود و تعلق بسیار کمی به جایگاه ادبی رفیع فرانسه داشت. در آن سال ها ارناکس به خاطر تغییر مرزهای مربوط به زندگی نامه نویسی یعنی شکل حائز اهمیت یا بحث برانگیز به سبب سقط جنین خودش و چاپ زندگی نامهاش به زبان انگلیسی با عنوان ” حادثه ” معروف شده بود. او به صورت چشمگیری بر خلاف سایر نویسندگان که روی تصویر و خیال پردازی ها سرمایه گذاری میکند. در کتاب ” حادثه ” مینویسد: در بازبینی هر یک از تصاویر آنقدر تلاش میکنم تا اینکه حس کنم با آن یکی شده ام. تلاش میکنم هر یک از جملات نقش بسته در حافظهام، که یا بسیار سنگین یا بسیار آرامش دهنده است، در زمانی که تفکر محض در مورد این جملات مرا با موجی از ترس و آرامش فرا می گیرد به تصویر بکشم.” وقتی در ایستگاه مترو پاریس پیاده شدم مثل آخرین بار مردان با بی تفاوتی درحال انتظار و درقسمت سوار شدن به ترن جمع شده بودند. مردم در حال آهسته قدم زدن در پیاده رو با کیسه های خرید صورتی از ارزان سرای تاتی بودند. وارد بلوار مگنتا شدم و فروشگاه بیلی با پالتوهای آویزان در بیرون فروشگاه را شناختم. زنی با پاهای تپل و ساق پا در جوراب مشکی با طرح برجسته به طرف من میآمد. از خیابان امبووا پر تا حول و حوش بیمارستان تقریبا خالی بود. ” البته آنجا است که گزارش مربوط به سرنوشت حاملگی زنی شروع میشود. آنی از یک نظر همواره خاطرات و الگوهای گفتاری مربوط به نسل قدیمی تر که به واسطه فقر و اشغال آلمانی ها مردهاند را بازتاب می دهدو درسهای مربوط به این نسل در را در قالب واژه هایی در آورده. آن صداها میراث فقر و محرومیت که جنگ جهانی دوم برجای گذاشته را بازگو می کردند. آن صدا ما را درشبی بی انتها یعنی عصر قدیم فرو بردند و لذت ها و مشکلات و البسه و دوراندیشی یعنی زندگی در خانه ای کثیف – پوشیدن کفش های لاسیتکی – بازی با یک عروسک کهنه – شستن لباس ها با خاکستر- دوختن کیسه کوجکی حاوی مقدار بسیار کمی سیر داخل لباس شب بچه ها نزدیک ناف شان برای خلاصی از کرم – به رشته تحریر درآوردن لیستی از غفلت ها و بی توجهی ها – موارد نامعلوم و هرگز تجربه نشده آن روزها: گوشت قرمز – پرتقال – مستمری خانواده ها – وبازنشستگی در 65 سالگی و تعطیلات را بازگو میکند. ارناکس آشکارا ورای یک خط مشی بیان شده فعالیت میکند چیزی که در فرانسه ” خط مشی چپ گرایانه” نامیده میشود به معنای چپ افراطی. اما شاید جنبه ارتقای و پیشرفت ناگهانی ارناکس این باشد: به نظر می رسد ارناکس همان اولین شاعر برجسته برنده نوبل باشد که به زندگینامه نویسی در عصر ما میپردازد، یعنی کسی که مستقیما درباره زندگی مینویسد است. ما نوعی نیاز درجهت قابلیت تصدیق یا حداقل قابلیت باور و سابقه فردی در زمانهای که بخش اعظم سوابق فردی دیگر ساختگی و غیرقابل اعتمادرا احساس میکنیم. دست کم ما حس تجربه بی واسطه در تمام سایر موارد سرگرمی هایمان از توییتر و تا تیک تاک را دوست داریم. به واسطه اشتیاق توام با واقعیت و جزئیات به خوبی ثبت شده و تحت تاثیر شیوه عجیبی که واقعیت ساخت خودش را در قالب مقوله های مرکب مربوط به داستان های مشترک دارد زندگینامه ممکن است جادوانه ترین ادبیات عصر ما همواره در هر مورد سرزندگی و نشاط و آرامش و صلح باشد.